امیرکبیرواقدامات او

ساخت وبلاگ

فساد و تباهی در دربار ایران :
امیر کبیر از زمامداران آن روز ژاپن بسیار عالی تر و عمیق تر بوده است .یک فرق اساسی بین ایران و ژاپن آنروز این است که در ایران زمامداران و طبقه ی حاکمه اصولا خود را از مردم جدا می دانستند و منافع پست آن ها درست در خلاف منافع ملت بوده است .طبقه ی حاکمه تا انجا خود را از مردم جا می دانستند که نمی توانستند باور کنند روزی ممکن است با همکاری ملت به جنگ استعمار بروند بلکه همکاری با استعمار را برای حفظ منافع خود اسان تر و عملی تر تشخیص داده بودند و لذا حاضر نبودند بر مردم امکان دخالت در امور مملکت و مبارزه با استعمار را بدهند.آقای سعید نفیسی در کتاب ( تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران ) درباره ی  نامه ای از اقا محمد خان قاجار به علی خان افشار چنین نقل می کند: طوایف ترک ومغول که در ایران به سر می برند بایستی دست اتحاد به یکدیگر دهند تا خود ایران نتواند به سلطنت برسد و زمام امور را در دست گیرد .
دخالت کشور های استعمار گر :
دربار لانه جاسوسی و پایتخت پر از رجال خریده شده و استعمار بود. در جنوب و شرق کشور خان ها و روسای عشایر از طرف انگلیس خریده شده و نوکران حلقه به گوش بریتانیای کبیر بوده اند. سالار سپر آصف الدوله در صفحات خراسان علم استقلال را برداشته و کشور را به پرتگاه تجزیه رسانده بود. فتنه ی باب به منظور ایجاد آشوب و تفرقه میان مردم علاقه مند به مذهب، در بسیار از نقاط مملکت آتشی روشن کرده بود.
آقاخان محلاتی رهبر فرقه ی اسماعیلیه پس از ایجاد انقلاب و آشوب در کرمان و بلوچستان و ریختن بذر فتنه با ادعای استقلال، به هدوستان فرار کرده و پشت سر خود جنوب شرقی کشور را متشنج و متهیج گذاشته بود.
روس ها با در دست داشتن امتیازات پیمان نحس ترکمان چای  شمال کشور راقبضه کرده و اعتبار بین المللی ایارن را کاملا مخدوش ساخته بودند. خزانه مملکت تهی و صحنه سیاست کشور خالی از رجال و رهبران آزموده و خدوم و وطن خواه و ملی و ضد استعمار بود و پوست کند این که، ایران در پرتگاه سقوط و تجزیه واقع شده بود و فقط این شخصیت فوق العاده  امیرکبیر بود که توانست این محتضر را از مرگ قطعی نجات دهد.
آن طور که تاریخ نشان میدهد و قضاوت می کند، اگر امیرکبیر در آن لحظه حساس به فریاد کشور و ملت ما نرسیده بود، ایران پس از تجزیه، در شکم فراخ استعمار می رفت و نیز اگر دست استعمار پس از مدت کوتاهی امیرکبیر را از میان برده بود و چندسال دیگر بر دوره کوتاه خدمت گذاری او اضافه شده بود، اکنون این کشور هم مثل کشور ژاپن در ردیف کشورهای مترقی و پیشرفته جهان قرار داشت.
یک مقایسه
چند سال پیش از صدارت امیرکبیر در ایران، کشور ژاپن هم به بلای استعمار گرفتار بود، در آنجا هم منافع ملت و منافع استعمارگران و عمال شاه تضاد داشت و تا آنجا که تاریخ نشان میدهد شخصیت فکری و علمی امیرکبیر از زمام داران آن روز ژاپن بسیار عالی تر و عمیق تر بوده است پس باید ید چه شد که استعمار از ژاپن ریشه کن گردید، ولی  در ایران، قهرمان ملی و ضد استعمار نجات دهد و در مقابل، جان خود را بر سر این مبارزات گذاشت و به دنبال مرگ او بسیار از افکار و اقدامات او به گور رفت.
یک فرق اساسی بین ایران و ژاپن آنروز این است که در ایران زمامداران و طبقه حاکمه اصولا خود را از مردم جدا می دانستند و منافع پست آنها درست در خلاف جهت منافع ملت قرار داشت.
ترکهای قجر اصلا خود را نسبت به ایران و ایرانی بیگانه می دانستند و حکومت خویش را همانند مغول در ایران فقط در سایه زور و فشار و اختناق و رام پذیر تشخیص داده بودند و لذا آنچنان تسمه ای از گرده ملت کشیده بودند و چنکال استبداد خونین را آنچنان در اعماق وجود طبقات اصیل اجتماع ایران فرو کرده بودند که مجال اظهار اندام از مردم، در امور داخلی و خارجی کشور سلب شده بود.
طبقه حاکمه تا آنجا خود را از مردم جدا میدانستند که نمیتوانستند باور کنند روزی ممکن است با همکاری ملت به جنگ استعمار بروند و بلکه همکاری با استعمار را برای حفظ منافع خود آسان تر و عملی تر تشخیص داده بودند و لذا حاضر نبودند مردم امکان دخالت در امور مملکت و مبارزه برای طرد استعمار را بدهد.
آقای سعید نفیسی در کتاب « تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران »  نامه ای از آقامحمدخان قاجار بنیاد گذار سلطنت قاجاریه که به علی خان افشار نوشته، نقل میکند که این ادعا را خوب اثبات میکند. یکی از نظرات آن نامه این چنین است:
طوایف ترک و مغول که در ایران به سر میبرند بایستی دست اتحاد به یکدیگر دهند تا خود ایران نتوانند به سلطنت برسند و زمام امور را در دست گیرند.
بعد از امیرکبیر:
مرحوم امیرکبیر در دوران زمام داری خود مانند سدی خلل ناپذیر، جلو سیل بنیان کن و مخرب استعمار و فسادهای ناشی از استعمار را گرفت. نیروی استعمار را در پشت مرزها نگه داشت و عوامل و نوکران در داخل را به بند کشید و آنان را بی حرکت کرد.
با سقوط دولت امیر این سد شکست، نیروی جهنمی استعمار از داخل و خارج آزاد شد و همه جا را به ویرانی کشید، دیو دیوانی استعمار با حرصی که از دوران امیر در خود داشت میخواست همه چیز را از آن خود بکند و به جان ملت ایران افتاد و به همه چیز چنگ میزد. غارت، دزدی، رشوه، فساد، تباهی، خرابکاری، حق کشی، پارتی بازی، خرید و فروش پست ها، خیانت، جاسوسی، وطن فروشی و هر چیز دیگر از مظاهر فساد که در دوران امیرکبیر تعطیل شده بود، بار دیگر به صورتی نفرت بار تر شروع گردید. سیاست داخلی و خارجی طبق خواسته استعمار تنظیم شد با این تفاوت که استعمار با درس و پندی که از دوران امیر گرفته محکم کاری ها و دقت های بیشتری در راه تحکیم موقعیت و منافع خود به کار میبرد.
اصلاحات امیر رو به ویرانی گذاشت و همه چیز دوباره به صورت چهار سال قبل یا بدتر برگشت و به تعبیر جامع و مختصر انقلاب سفید و همه جانبه ای که امیرکبیر آغاز کرده بود در حال جوانی و بلکه کودکی از پای در آمد. دکتر مهدی بهار در این باره نوشته: بعد از عزل و تبعید امیر به زودی نظام استبداد استعماری که در مدت کوتاه حکومت امیر دچار توقف و رکود شده بود مجددا برقرار گردید و انگلهای درباری و پیشخدمت ها و قهوه چی ها و دربان ها و دلقک ها که به القاب مجلل ملقب بودند دوباره به قدرت رسیدند.
شکی نیست که غیر ممکن بود، ملت ایران بتواند در سایه قدرت زمام دارانی با این طرز فکر منافع خویش را تامین کند، و از طرفی استعمارگران هم در پناه چنین طرز تفکری خوب میتوانستند دست ملت را از همه چیز کوتاه کنند و منافع استعماری خویش را با طرد ملت از صحنه سیاست، حفظ نمایند و لذا در ایران ، استعمار و استبداد ، آن هم استبداد در خلاف مسیر منافع ملت، دست به هم دادند و برای مدتی طولانی در مقابل طوفان سهمگین احساسات و عواطف ضد استعماری ملت به زندگی کثیف و غاصبانه خویش ادامه دادند.
در ژاپن در همان دورانی که استعمار آمریکا و فرانسه و انگلیس و روس برای تحکیم موقعیت خود در تکاپو بودند و رقافت می نمودند و هریک برای تحصیل امتیازات بیشتر و بردن منافع کلان تر با دیگری دست به گریبان بودن، میکادو امپراتور کشور که خود را از ملت و ملت را از خود میدانست پیش قدم شد و با وضع قانون اساسی تازه و تاسیس مجلس سنا و مبعوثان ، قدرت قانون گذاری را به نمایندگان مردم سپرد و از قدرت شخصی خویش کاست و با باز گذاشتن دست ملت در امور سیاسی و اجتماعی زیربنای اجتماع جدید را محکم کرد و ملتی بیدار بودن موانع داخلی در میدان رقابت های صنعتی و حتی استعماری با شکستن قدرت جهمی استعمار، در صف ملت های زنده و کشور های مترقی در آمد. اگر این هماهنگی ملت و دولت تمام علت آن ترقی نباشد، لااقل سهم به سزائی در جهش عظیم و پرخاصیت، در زندگی ملت ژاپن دارا می باشد. وزیر مختار انگلیس در گزارشی که بعد از سقوط امیرکبیر در مورد اضواع داخلی ایران داده می نویسد: همین که شاه از دست میرزا تقی خان خلاص شد، عده ای افراد نالایقی که در زمان امیر از کار برکنار شده بودند دوباره گرد شاه جمع شدند.
رشوه:
بعد از امیرکبیر وضع هیئت حاکمه به قدری در فساد فرو رفته بود که در دربار ایران، هیچ کاری بدون رشوه و پیشکش و تعارفات پیشرفت نمیکرد.
در بخش مربوط به تنظیم بودجه خواندید که امیرکبیر حقوق های گزاف و بیجا را از شخص شاه گرفتهتا مستخدمین دون پایه، تعدیل کرد و مستمری های بی جهت نورچشمی ها و قلدرها را قطع نمود، به اخاذی ها و حق و حسابگری خاتمه داد و بودجه مملکت را تنظیم نمود و اینک نظر شما را به وضع دولت جدید و جانشینان نالایق مرحوم امیرکبیر جلب میکنیم:
جانشینان ناخلف امیر، با عجله وشتابی غیرقابل وصف، دست طمع کاران و سود پرستان را که برای مدتی از اموال عمومی و ایجاد فساد قطع شده بود بازگذاشتند، و غارت و چپاول بیت المال و اخاذی بیش از پیش رواج یافت، میرزا جعفرخان در کتاب حقایق الاخبار می نویسد.
 میرزا آقا خان نوری در رعایت خویش و توار بی اختیار بود، کافه منسوبات و متعلقان تا همسایگان ایشان همه بی شعور و نادان را حتی المقدور حاکم سرزمین ها گردانید و مالک الرقاب هرجا احمقی بود از شراب هوش ربای دولت مست آمد و هرکجا ابلهی بود با عیش و نعمت هم دست گردید دست درازی در مملکت لازم و تصرف در مال مظلومین را لازم شدند.مورخ انگلیس می نویسد:
 شاه مجبور شد که رئیس دولت مورد اطمینان مردم را بردارد و نخست وزیری به جای آن بنشاند که از همان قماشی بود که بر مردم حکومت می کردند. این نخست وزیر کسانی را بر سرکار آورد که اخاذی و رشوه خواری را از خود او مشق می گرفتند او کارهایی را که امیر با سختی فراوان انجام داده بود یک مرتبه به باد فنا داد مخارج قشون بیش از چند سال معطل می ماند، اختلاص در دستگاه دولتی رواج یافت. شتاب و عجله در تجدید وضع سابق بقدری بود که جلیل خان جلیلوند معروف به بیات که فرمانده گارد محافظ امیر مراقب امیر در باغ فین بود از شخص امیرکبیر با ایجاد شرایطی نامساعد رشوه گرفت. گوبینیو فرانسوی در یکی از نامه های خود نوشت : در ابتدای ورود به فین کاشان جلیل خان بیات با وجد حکم شاه مبنی بر عدم ورود سربازان مراقب به اندرون منزل امیر ظاهرا برای اقامه مراسم احترام و باطنا برای آزار امیر و جلب منفعت سربازان تحت امیر خود را دورتادور اندرون و حتی اتاق های مجاور اطاق زنان مقیم کرده و امر کردند سربازان چادرهای خود ر بر بام های مجاور اندرون برپا کنند امیر خواست و به او حالی کرداین وضع زن های حرم و خواهر شاه را دائما به چشم مردم نامحرم خواهد در آورد و زشت است. جلیل خان با گرفتن مبلغ زیادی چادرها را برداشت.
اخاذی و رشوه خواهی به حدی توسعه پیدا کرده بود مثلا سر هارد فود جونز مامور عالی رتبه ی وزارت خارجه انگلیس برای انجام ماموریتی مهم وارد ایران شد در بوشهر مرزبانان ایرانی جلو او را گرفتند و برای او مشکلاتی تراشیدند او جواهرات و اشیای قیمتی که برای مقام های عالی آورده بود به آنها داد و همین کار مشکلات را برطرف رکد و از آن به بعد همه جا با احترام و استقبال مواجه می شد.
و خلاصه به قول رالنسون انگلیسی بعد از امیرکبیر وضع هیئت حاکمه ایران به قدری در فساد فرو رفته بود که: در دربار ایران هیچ کاری بدون رشوه و پیشکش و تعارفات و هدایا پیشرفت نمیکرد. رئیس دولت جانشین امیرکبیر خودش از سایر رجال دولت عطش برای اخاذی و پر کردن جیب و بستن بار خود و بستگان خود داشت و با این روحیه ناچار بود که افرادی از قماش خویش در کار دولت بیاورد. این مرد طمعکار چپاول اموال عمومی و اخاذی را به جایی رسانده بود که ناصرالدین شاه با همه ی آلودگی و انحرافی که خود در این خصوص داشت مجبور گردید اموال او را مصادره کند و مقداری از اموال ملت را او حلقوم او بیرون بکشد.
در سال 1275 که میرزا آقا خان نخست وزیر شد جز سالی 60000 تومان در وجه او برقرار بود ( که امیرکبیر حقوق نخست وزیر را به 40000 تومان کاهش داده بود) سالی 110 هزار تومان به جز پیش کش ها و رشوه ها برداشته بود.
این مبالغ به طور رسمی اثبات شده است اما مبالغ هنگفتی که اثبات نشده نه قابل حساب است و نه راهی برای اندازه گیری آن ها بود.میرزا آقاخان به خاطر امضای قرارداد پاریس 500 هزار لیره از استعمارگران رشوه گرفته است. ولی این لیره ها بعد از عزل او توسط ماموران شاه ضبط گردید که مس بدلی از آب درآمده کسی چه می داند شاید ماموران شاه خود به جای لیره مس بدلی به شاه دادند و یا خود شاه این کار را کرده که چیزی از آن به بیت المال نرسد.
جریان زیر را از تاریخ ایران نقل میکنیم که یکی از راه های درآمد جانشین امیرکبیر را توضیح میدهد. فرار ارتش ایران از مقابل لشکر انگلیس در جنوب و تخلیه خرمشهر و اهواز و بوشهر شاه را خشمگین کرد و دستور داد که تمام افسران و درجه داران که در این فرار نقش داشته اند مجازات شوند. ارتشیان مقصر را در مقابل اردوگاه شاه در تهران در مقابل مردم به صف گرداند و با رد کردن حلقه ای از بینی افسران آن ها را ردیف گرداند و پس از زدن کتک مفصلی آن ها را به زندان فرستادند. والتون انگلیسی می نویسد:
اگر کسی بیش تر از نفرات دیگر سزاوار سرزنش باشد« خان لر میرزا» فرمانده نیروهای خوزستان است که بدون آنکه منتظر ورود قوای انگلیس و شکست باشد فرار کرد و آنگاه مبلغ 8000 لیره به صدراعظم تقدیم داشت و این مبلغ چنان صدراعظم را تحت تاثیر قرار داد که به جای اینکه خان لر میرزا را مجازات کند او به دریافت شمشیر و خلعت( لباس) مفتخر گردید.
این شخص جانشین صدراعظمی است که وقتی حاکم خوی محمدرحیم خان مقداری از صنایع ظریفه ساخت شهرستان خوی را در چند صندوق برای امیرکبیر هدیه آوردند دستور داد بدون اینکه در صندوق ها را باز کنند پس فرستادند و در نامه ای به حاکم خوی نوشت: این اشیا را از کجا آورده ای؟ اگر از خراج و مالیات است که مصرف آن این نبوده از حقوق خودت است که آن هم کفایت این کارها را نمیدهد و اگر خیال میکنی با این رشوه دادن می توانی زبان مرا ببندی و هرکار که میخواهی بکنی سخت در اشتباه هستی .
سلب اعتماد :
ملت ایران که خدمات شایان امیرکبیر آن ها را با معنای حکومت واقعی آشنا کرده بود از وضعیت رنج میبردند و اظهار ناراحتی میکردند
 6 سال پس از عزل امیرکبیر مردم در بازار تهران معتقد بودند که غارت شدن توسط قاجار ها یا توسط انگلیسی ها یکسان است با این تفاوت که انگلیس ها خشونت کمتری خواهند داشت.
پس از امیرکبیر ماموران دولتی مثل گرسنه هایی که از قحطی درآمده اند با حرص به کثافت کاری و غارت دست زدند. 3 سال و اندی حکومت امیرکبیر همه این فساد ها را متوقف کرد و در عوض سقوط او هم مانند سدی که بشکند همه چیز را از سر راه خود برد و زالو صفتان را از پشت این سد آزاد کرد و به جان مال مردم افتادند. این فساد و تباهی در دربار ایران مانند یک مرض مسری و ناعلاج بود و تنبیه ها و تهدید ها هم کاری از پیش نمی برد. دکتر فوریه فرانسوی که طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود 3 سال در ایران بود و اوضاع دربار را در کتاب معروفش « 3 سال در دربار ایران» با ذکر اسناد نوشت که اگر کسی به تاریخ ایران درست واقف نباشد نوشته های او را حمل به شوخی میداند و همه درست بودند.
چند جمله ای از نوشته های دکتر را در اینجا می آوریم:
او در یادداشت های روز دهم صفر 1306 و 16 اکتبر 1889 مینوسد:
امروز بعد از شام اعتمادالسلطنه ( فرزند علی خان قاتل امیر) در باب امتیازاتی که به خارجیان داده شد مخصوصا امتیاز بانک و مشروبات الکلی با من گفتگو کرد.
اعطای امتیاز بانک و استخراج معادن به انگلیس ها یعنی به بانک رویتر برای زمام داران سلطنتی و نزدیکان ایشان باعث منافعی عظیم شده مثلا دو نفر از آن ها رشوه ای در حدود یک میلیون و یکی دیگر چند هزار فرانکی گرفته اند اعتمادالسلطنه از این عصبانی بود که رشوه کمی گرفته در صورتی که دیگران بعضی چهل هزار و بعضی یکصد هزار. او در مورد امتیازات دخانیات که ناصرالدین به یک شرکت انگلیسی داده بود مینویسد: شرکت انگلیسی این امتیاز را با دادن رشوه های گزاف که به دو ملیون لیره میرسید گرفته و حق این است که گرفتن آن امتیاز به این رشوه می ارزیده است.
این طبیب به خاطر شغلش از اسرار دربار مطلع میشده و وظیفه دارم اسرار را حفظ کنم. در این کتاب مطالبی که مناسب شان شاهنشاه ایران نیست و با بی آبرویی او تماس دارد نمی نویسم. با این حال در مورد اخاذی های او مینویسد هر کس که خدمت شاه می آمد ب کیسه های پر از طلا بود و هیچ کاری بدون رشوه و پیش کش صورت نمیگرفت. و همه این ها گویای این است که فساد و نکبتی درباری که پست ها و مقام ها برای به دست آوردن منافع شخصی خودشان بود و نه برای خدمت به خلق.

وضع مالی:
بعد از صدارت میرزا تقی خان وضع مالی ایران دچار بحران گشت. روز به روز از درآمد کاسته و به خروج افزوده می شد. علت این خروج عدم تعادل در بخشش ها و مستمری های گزاف بود.
با سقوط دولت امیر سد مبارزه با استمار شکست و همه جا را به خرابی و ویرانی کشید.
خواسته استعمارگران:
غارت، دزدی، رشوه، فساد، تباهی، خرابکاری، حق کشی، پارتی بازی، خرید و فروش پست ها، خیانت، جاسوسی، وطن فروشی و هر چیز دیگر از مظاهر فساد که در دوران امیرکبیر تعطیل شده بود، بار دیگر به صورتی نفرت بار تر شروع گردید. سیاست داخلی و خارجی طبق خواسته استعمار تنظیم شد.
رشوه خواری:
بعد از صدارت امیرکبیر وضع هیئت حاکمه به قدری در فساد فرو رفت که در دربار ایران هیچ کاری بدون رشوه پیش نمی رفت. رفته رفته اخاذی و رشوه خواری به حدی توسعه پیدا کرد که کارهای بسیار مهم داخلی و خارجی هم بدون رشوه و پول انجام پذیر نبود.


وضع اجتماعی :
 اصولا پس از امیرکبیر ماموران دولتی مثل مردم گرسنه ای که در قحطی در آمده باشند با حرص و ولع غیر قابل وصفی دست به غارت زدند.
این فساد و تباهی رفته رفته در جسم جامعه ایران به صورت مرضی مضمن و غیر قابل علاج در آمد. کار حتی به جایی کشیده شده بود که دیگر تنبیه ها و مجازات ها هم کاری از پیش نمی برد.
در حدود سال 1305 هجری و 1888 میلادی زمینه ای که مورد نظر استعمارگران بود کاملا مهیا گردید و روس و انگلیس دست به غارت و دزدی زدند.
امتیازات سلب شده از ایران :
1)امتیاز کشتیرانی:
در زمان ناصرالدین شاه ایرانی ها نمی توانستند در خلیج فارس به راحتی به کشتیرانی بپردازند. ناصرالدین شاه در روز 24 صفر به عنوان آزادی کشتی راند، در خلیج فارس، امتیازهای اروند رود به انگلیس ها داد. این امتیاز برای نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس و تسلط آنها در سواحل آن و مخصوصا خوزستان ارزش بسیار و برای جنوب ایران خطرات گرانی داشت. فرانسوی ها همین امتیاز را قبلا در مقابل تعهد ساختن سد اهواز گرفته بودند ولی اعمال نفوذ انگلستان، این امتیاز را از چنگ آنها در آورد و تقریبا آن را مفت و مجانی تصاحب کردند.
2)امتیاز کشتیرانی در سواحل خزر:
 در مقابل امتیاز اروند رود ، روس ها ناصرالدین شاه را تحت فشار گذاشتند و مطالبه ی آزادی رفت و آمد کشتی های روس در بنادر سواحل خلیج فارس را نمودند و رفت و آمد کشتی های روسی آزاد شد یعنی همان چیزی که در زمان امیرکبیر روس ها برای آن زحمت ها کشیدند و نیروها مصرف کردند.
3)امتیاز بانک شاهنشاهی :
در 28 جمادی الاول امتیاز عظیم « تاسیس بانک شاهنشاهی» در ایران با قدمت 60 ساله به انگلستان واگذار شد. همراه این امتیاز،حق انحصاری نشر اسکناس و استخراج انحصاری جمیع معادن ایرانی از جمله معادن نفت هم تقدیم گردید.
4)امتیاز لاتاری :
در اثر این بذل و بخشش ها ناصرالدین شاه و اطرافیانش پول فراوانی چه از مجرای رشوه و چه از طریق سهم وام و سفر میرزا ملکم خان سفیر ایران ، با تقدیم یک هزار لیره به شاه امتیاز افتضاح آور « لاتاری» را به نام منشی خودش از او گرفت. و سپس در مقابل دریافت 40هزار لیره آن امتیاز را به کمپانی های انگلیسی واگذار کرد. به موجب این امتیاز تمام معاملات بالاتار ، استقراض های عمومی لاتاری، ترتیب کمپانی های لاتاری، فروش بلیط های لاتاری و عموم بازی های لاتاری در انحصار صاحب امتیاز قرار میگرفت و فقط 20 درصد از منافع سهم شخص شاه بود. انتشار خبر عطای این امتیاز  به خاطر آنکه معاملات آن قماری و نامشروع بود محافل روحانی را علیه دستگاه حاکمه تهییج کرد و در نتیجه افکار عمومی مردم ایران را به خاطر اینکه تماس با دین و مذهب داشت شورانید. شاه پس از مراجعت به ایران ، احساس کرد که این امتیاز در اثر اینکه مواجه با مخالفت روحانیون و اکثریت مردم ایران میشود، قابل اجرا نیست و لذا در تاریخ 11 ربیع الثانی 1307 آن را لغو کرد و خسارت هایی را که دو کمپانی انگلیسی متحمل شده بودند، از خزانه ملت پرداخت.
5)امتیاز دخانیات:
روز 28 رجب 1307 امتیاز انحصاری دخانیات با قدمت 50 ساله به انگلیس واگذار گردید، امتیازی که نظارت و کنترل استعمارگران را برکشت و تحصیل و خرید و فروش و حمل و صدور و مصرف دخانیات سراسر کشور مسلمان میساخت و سروکار و تماس ماموران جاسوسان استعمار با تمام طبقات مردم به دنبال داشت.
 

امیرکبیرواقدامات او...
ما را در سایت امیرکبیرواقدامات او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Ayda eghdamateamirkabir بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 22:37

فساد و تباهی در دربار ایران :
امیر کبیر از زمامداران آن روز ژاپن بسیار عالی تر و عمیق تر بوده است .یک فرق اساسی بین ایران و ژاپن آنروز این است که در ایران زمامداران و طبقه ی حاکمه اصولا خود را از مردم جدا می دانستند و منافع پست آن ها درست در خلاف منافع ملت بوده است .طبقه ی حاکمه تا انجا خود را از مردم جا می دانستند که نمی توانستند باور کنند روزی ممکن است با همکاری ملت به جنگ استعمار بروند بلکه همکاری با استعمار را برای حفظ منافع خود اسان تر و عملی تر تشخیص داده بودند و لذا حاضر نبودند بر مردم امکان دخالت در امور مملکت و مبارزه با استعمار را بدهند.آقای سعید نفیسی در کتاب ( تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران ) درباره ی  نامه ای از اقا محمد خان قاجار به علی خان افشار چنین نقل می کند: طوایف ترک ومغول که در ایران به سر می برند بایستی دست اتحاد به یکدیگر دهند تا خود ایران نتواند به سلطنت برسد و زمام امور را در دست گیرد .
دخالت کشور های استعمار گر :
دربار لانه جاسوسی و پایتخت پر از رجال خریده شده و استعمار بود. در جنوب و شرق کشور خان ها و روسای عشایر از طرف انگلیس خریده شده و نوکران حلقه به گوش بریتانیای کبیر بوده اند. سالار سپر آصف الدوله در صفحات خراسان علم استقلال را برداشته و کشور را به پرتگاه تجزیه رسانده بود. فتنه ی باب به منظور ایجاد آشوب و تفرقه میان مردم علاقه مند به مذهب، در بسیار از نقاط مملکت آتشی روشن کرده بود.
آقاخان محلاتی رهبر فرقه ی اسماعیلیه پس از ایجاد انقلاب و آشوب در کرمان و بلوچستان و ریختن بذر فتنه با ادعای استقلال، به هدوستان فرار کرده و پشت سر خود جنوب شرقی کشور را متشنج و متهیج گذاشته بود.
روس ها با در دست داشتن امتیازات پیمان نحس ترکمان چای  شمال کشور راقبضه کرده و اعتبار بین المللی ایارن را کاملا مخدوش ساخته بودند. خزانه مملکت تهی و صحنه سیاست کشور خالی از رجال و رهبران آزموده و خدوم و وطن خواه و ملی و ضد استعمار بود و پوست کند این که، ایران در پرتگاه سقوط و تجزیه واقع شده بود و فقط این شخصیت فوق العاده  امیرکبیر بود که توانست این محتضر را از مرگ قطعی نجات دهد.
آن طور که تاریخ نشان میدهد و قضاوت می کند، اگر امیرکبیر در آن لحظه حساس به فریاد کشور و ملت ما نرسیده بود، ایران پس از تجزیه، در شکم فراخ استعمار می رفت و نیز اگر دست استعمار پس از مدت کوتاهی امیرکبیر را از میان برده بود و چندسال دیگر بر دوره کوتاه خدمت گذاری او اضافه شده بود، اکنون این کشور هم مثل کشور ژاپن در ردیف کشورهای مترقی و پیشرفته جهان قرار داشت.
یک مقایسه
چند سال پیش از صدارت امیرکبیر در ایران، کشور ژاپن هم به بلای استعمار گرفتار بود، در آنجا هم منافع ملت و منافع استعمارگران و عمال شاه تضاد داشت و تا آنجا که تاریخ نشان میدهد شخصیت فکری و علمی امیرکبیر از زمام داران آن روز ژاپن بسیار عالی تر و عمیق تر بوده است پس باید ید چه شد که استعمار از ژاپن ریشه کن گردید، ولی  در ایران، قهرمان ملی و ضد استعمار نجات دهد و در مقابل، جان خود را بر سر این مبارزات گذاشت و به دنبال مرگ او بسیار از افکار و اقدامات او به گور رفت.
یک فرق اساسی بین ایران و ژاپن آنروز این است که در ایران زمامداران و طبقه حاکمه اصولا خود را از مردم جدا می دانستند و منافع پست آنها درست در خلاف جهت منافع ملت قرار داشت.
ترکهای قجر اصلا خود را نسبت به ایران و ایرانی بیگانه می دانستند و حکومت خویش را همانند مغول در ایران فقط در سایه زور و فشار و اختناق و رام پذیر تشخیص داده بودند و لذا آنچنان تسمه ای از گرده ملت کشیده بودند و چنکال استبداد خونین را آنچنان در اعماق وجود طبقات اصیل اجتماع ایران فرو کرده بودند که مجال اظهار اندام از مردم، در امور داخلی و خارجی کشور سلب شده بود.
طبقه حاکمه تا آنجا خود را از مردم جدا میدانستند که نمیتوانستند باور کنند روزی ممکن است با همکاری ملت به جنگ استعمار بروند و بلکه همکاری با استعمار را برای حفظ منافع خود آسان تر و عملی تر تشخیص داده بودند و لذا حاضر نبودند مردم امکان دخالت در امور مملکت و مبارزه برای طرد استعمار را بدهد.
آقای سعید نفیسی در کتاب « تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران »  نامه ای از آقامحمدخان قاجار بنیاد گذار سلطنت قاجاریه که به علی خان افشار نوشته، نقل میکند که این ادعا را خوب اثبات میکند. یکی از نظرات آن نامه این چنین است:
طوایف ترک و مغول که در ایران به سر میبرند بایستی دست اتحاد به یکدیگر دهند تا خود ایران نتوانند به سلطنت برسند و زمام امور را در دست گیرند.
بعد از امیرکبیر:
مرحوم امیرکبیر در دوران زمام داری خود مانند سدی خلل ناپذیر، جلو سیل بنیان کن و مخرب استعمار و فسادهای ناشی از استعمار را گرفت. نیروی استعمار را در پشت مرزها نگه داشت و عوامل و نوکران در داخل را به بند کشید و آنان را بی حرکت کرد.
با سقوط دولت امیر این سد شکست، نیروی جهنمی استعمار از داخل و خارج آزاد شد و همه جا را به ویرانی کشید، دیو دیوانی استعمار با حرصی که از دوران امیر در خود داشت میخواست همه چیز را از آن خود بکند و به جان ملت ایران افتاد و به همه چیز چنگ میزد. غارت، دزدی، رشوه، فساد، تباهی، خرابکاری، حق کشی، پارتی بازی، خرید و فروش پست ها، خیانت، جاسوسی، وطن فروشی و هر چیز دیگر از مظاهر فساد که در دوران امیرکبیر تعطیل شده بود، بار دیگر به صورتی نفرت بار تر شروع گردید. سیاست داخلی و خارجی طبق خواسته استعمار تنظیم شد با این تفاوت که استعمار با درس و پندی که از دوران امیر گرفته محکم کاری ها و دقت های بیشتری در راه تحکیم موقعیت و منافع خود به کار میبرد.
اصلاحات امیر رو به ویرانی گذاشت و همه چیز دوباره به صورت چهار سال قبل یا بدتر برگشت و به تعبیر جامع و مختصر انقلاب سفید و همه جانبه ای که امیرکبیر آغاز کرده بود در حال جوانی و بلکه کودکی از پای در آمد. دکتر مهدی بهار در این باره نوشته: بعد از عزل و تبعید امیر به زودی نظام استبداد استعماری که در مدت کوتاه حکومت امیر دچار توقف و رکود شده بود مجددا برقرار گردید و انگلهای درباری و پیشخدمت ها و قهوه چی ها و دربان ها و دلقک ها که به القاب مجلل ملقب بودند دوباره به قدرت رسیدند.
شکی نیست که غیر ممکن بود، ملت ایران بتواند در سایه قدرت زمام دارانی با این طرز فکر منافع خویش را تامین کند، و از طرفی استعمارگران هم در پناه چنین طرز تفکری خوب میتوانستند دست ملت را از همه چیز کوتاه کنند و منافع استعماری خویش را با طرد ملت از صحنه سیاست، حفظ نمایند و لذا در ایران ، استعمار و استبداد ، آن هم استبداد در خلاف مسیر منافع ملت، دست به هم دادند و برای مدتی طولانی در مقابل طوفان سهمگین احساسات و عواطف ضد استعماری ملت به زندگی کثیف و غاصبانه خویش ادامه دادند.
در ژاپن در همان دورانی که استعمار آمریکا و فرانسه و انگلیس و روس برای تحکیم موقعیت خود در تکاپو بودند و رقافت می نمودند و هریک برای تحصیل امتیازات بیشتر و بردن منافع کلان تر با دیگری دست به گریبان بودن، میکادو امپراتور کشور که خود را از ملت و ملت را از خود میدانست پیش قدم شد و با وضع قانون اساسی تازه و تاسیس مجلس سنا و مبعوثان ، قدرت قانون گذاری را به نمایندگان مردم سپرد و از قدرت شخصی خویش کاست و با باز گذاشتن دست ملت در امور سیاسی و اجتماعی زیربنای اجتماع جدید را محکم کرد و ملتی بیدار بودن موانع داخلی در میدان رقابت های صنعتی و حتی استعماری با شکستن قدرت جهمی استعمار، در صف ملت های زنده و کشور های مترقی در آمد. اگر این هماهنگی ملت و دولت تمام علت آن ترقی نباشد، لااقل سهم به سزائی در جهش عظیم و پرخاصیت، در زندگی ملت ژاپن دارا می باشد. وزیر مختار انگلیس در گزارشی که بعد از سقوط امیرکبیر در مورد اضواع داخلی ایران داده می نویسد: همین که شاه از دست میرزا تقی خان خلاص شد، عده ای افراد نالایقی که در زمان امیر از کار برکنار شده بودند دوباره گرد شاه جمع شدند.
رشوه:
بعد از امیرکبیر وضع هیئت حاکمه به قدری در فساد فرو رفته بود که در دربار ایران، هیچ کاری بدون رشوه و پیشکش و تعارفات پیشرفت نمیکرد.
در بخش مربوط به تنظیم بودجه خواندید که امیرکبیر حقوق های گزاف و بیجا را از شخص شاه گرفتهتا مستخدمین دون پایه، تعدیل کرد و مستمری های بی جهت نورچشمی ها و قلدرها را قطع نمود، به اخاذی ها و حق و حسابگری خاتمه داد و بودجه مملکت را تنظیم نمود و اینک نظر شما را به وضع دولت جدید و جانشینان نالایق مرحوم امیرکبیر جلب میکنیم:
جانشینان ناخلف امیر، با عجله وشتابی غیرقابل وصف، دست طمع کاران و سود پرستان را که برای مدتی از اموال عمومی و ایجاد فساد قطع شده بود بازگذاشتند، و غارت و چپاول بیت المال و اخاذی بیش از پیش رواج یافت، میرزا جعفرخان در کتاب حقایق الاخبار می نویسد.
 میرزا آقا خان نوری در رعایت خویش و توار بی اختیار بود، کافه منسوبات و متعلقان تا همسایگان ایشان همه بی شعور و نادان را حتی المقدور حاکم سرزمین ها گردانید و مالک الرقاب هرجا احمقی بود از شراب هوش ربای دولت مست آمد و هرکجا ابلهی بود با عیش و نعمت هم دست گردید دست درازی در مملکت لازم و تصرف در مال مظلومین را لازم شدند.مورخ انگلیس می نویسد:
 شاه مجبور شد که رئیس دولت مورد اطمینان مردم را بردارد و نخست وزیری به جای آن بنشاند که از همان قماشی بود که بر مردم حکومت می کردند. این نخست وزیر کسانی را بر سرکار آورد که اخاذی و رشوه خواری را از خود او مشق می گرفتند او کارهایی را که امیر با سختی فراوان انجام داده بود یک مرتبه به باد فنا داد مخارج قشون بیش از چند سال معطل می ماند، اختلاص در دستگاه دولتی رواج یافت. شتاب و عجله در تجدید وضع سابق بقدری بود که جلیل خان جلیلوند معروف به بیات که فرمانده گارد محافظ امیر مراقب امیر در باغ فین بود از شخص امیرکبیر با ایجاد شرایطی نامساعد رشوه گرفت. گوبینیو فرانسوی در یکی از نامه های خود نوشت : در ابتدای ورود به فین کاشان جلیل خان بیات با وجد حکم شاه مبنی بر عدم ورود سربازان مراقب به اندرون منزل امیر ظاهرا برای اقامه مراسم احترام و باطنا برای آزار امیر و جلب منفعت سربازان تحت امیر خود را دورتادور اندرون و حتی اتاق های مجاور اطاق زنان مقیم کرده و امر کردند سربازان چادرهای خود ر بر بام های مجاور اندرون برپا کنند امیر خواست و به او حالی کرداین وضع زن های حرم و خواهر شاه را دائما به چشم مردم نامحرم خواهد در آورد و زشت است. جلیل خان با گرفتن مبلغ زیادی چادرها را برداشت.
اخاذی و رشوه خواهی به حدی توسعه پیدا کرده بود مثلا سر هارد فود جونز مامور عالی رتبه ی وزارت خارجه انگلیس برای انجام ماموریتی مهم وارد ایران شد در بوشهر مرزبانان ایرانی جلو او را گرفتند و برای او مشکلاتی تراشیدند او جواهرات و اشیای قیمتی که برای مقام های عالی آورده بود به آنها داد و همین کار مشکلات را برطرف رکد و از آن به بعد همه جا با احترام و استقبال مواجه می شد.
و خلاصه به قول رالنسون انگلیسی بعد از امیرکبیر وضع هیئت حاکمه ایران به قدری در فساد فرو رفته بود که: در دربار ایران هیچ کاری بدون رشوه و پیشکش و تعارفات و هدایا پیشرفت نمیکرد. رئیس دولت جانشین امیرکبیر خودش از سایر رجال دولت عطش برای اخاذی و پر کردن جیب و بستن بار خود و بستگان خود داشت و با این روحیه ناچار بود که افرادی از قماش خویش در کار دولت بیاورد. این مرد طمعکار چپاول اموال عمومی و اخاذی را به جایی رسانده بود که ناصرالدین شاه با همه ی آلودگی و انحرافی که خود در این خصوص داشت مجبور گردید اموال او را مصادره کند و مقداری از اموال ملت را او حلقوم او بیرون بکشد.
در سال 1275 که میرزا آقا خان نخست وزیر شد جز سالی 60000 تومان در وجه او برقرار بود ( که امیرکبیر حقوق نخست وزیر را به 40000 تومان کاهش داده بود) سالی 110 هزار تومان به جز پیش کش ها و رشوه ها برداشته بود.
این مبالغ به طور رسمی اثبات شده است اما مبالغ هنگفتی که اثبات نشده نه قابل حساب است و نه راهی برای اندازه گیری آن ها بود.میرزا آقاخان به خاطر امضای قرارداد پاریس 500 هزار لیره از استعمارگران رشوه گرفته است. ولی این لیره ها بعد از عزل او توسط ماموران شاه ضبط گردید که مس بدلی از آب درآمده کسی چه می داند شاید ماموران شاه خود به جای لیره مس بدلی به شاه دادند و یا خود شاه این کار را کرده که چیزی از آن به بیت المال نرسد.
جریان زیر را از تاریخ ایران نقل میکنیم که یکی از راه های درآمد جانشین امیرکبیر را توضیح میدهد. فرار ارتش ایران از مقابل لشکر انگلیس در جنوب و تخلیه خرمشهر و اهواز و بوشهر شاه را خشمگین کرد و دستور داد که تمام افسران و درجه داران که در این فرار نقش داشته اند مجازات شوند. ارتشیان مقصر را در مقابل اردوگاه شاه در تهران در مقابل مردم به صف گرداند و با رد کردن حلقه ای از بینی افسران آن ها را ردیف گرداند و پس از زدن کتک مفصلی آن ها را به زندان فرستادند. والتون انگلیسی می نویسد:
اگر کسی بیش تر از نفرات دیگر سزاوار سرزنش باشد« خان لر میرزا» فرمانده نیروهای خوزستان است که بدون آنکه منتظر ورود قوای انگلیس و شکست باشد فرار کرد و آنگاه مبلغ 8000 لیره به صدراعظم تقدیم داشت و این مبلغ چنان صدراعظم را تحت تاثیر قرار داد که به جای اینکه خان لر میرزا را مجازات کند او به دریافت شمشیر و خلعت( لباس) مفتخر گردید.
این شخص جانشین صدراعظمی است که وقتی حاکم خوی محمدرحیم خان مقداری از صنایع ظریفه ساخت شهرستان خوی را در چند صندوق برای امیرکبیر هدیه آوردند دستور داد بدون اینکه در صندوق ها را باز کنند پس فرستادند و در نامه ای به حاکم خوی نوشت: این اشیا را از کجا آورده ای؟ اگر از خراج و مالیات است که مصرف آن این نبوده از حقوق خودت است که آن هم کفایت این کارها را نمیدهد و اگر خیال میکنی با این رشوه دادن می توانی زبان مرا ببندی و هرکار که میخواهی بکنی سخت در اشتباه هستی .
سلب اعتماد :
ملت ایران که خدمات شایان امیرکبیر آن ها را با معنای حکومت واقعی آشنا کرده بود از وضعیت رنج میبردند و اظهار ناراحتی میکردند
 6 سال پس از عزل امیرکبیر مردم در بازار تهران معتقد بودند که غارت شدن توسط قاجار ها یا توسط انگلیسی ها یکسان است با این تفاوت که انگلیس ها خشونت کمتری خواهند داشت.
پس از امیرکبیر ماموران دولتی مثل گرسنه هایی که از قحطی درآمده اند با حرص به کثافت کاری و غارت دست زدند. 3 سال و اندی حکومت امیرکبیر همه این فساد ها را متوقف کرد و در عوض سقوط او هم مانند سدی که بشکند همه چیز را از سر راه خود برد و زالو صفتان را از پشت این سد آزاد کرد و به جان مال مردم افتادند. این فساد و تباهی در دربار ایران مانند یک مرض مسری و ناعلاج بود و تنبیه ها و تهدید ها هم کاری از پیش نمی برد. دکتر فوریه فرانسوی که طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود 3 سال در ایران بود و اوضاع دربار را در کتاب معروفش « 3 سال در دربار ایران» با ذکر اسناد نوشت که اگر کسی به تاریخ ایران درست واقف نباشد نوشته های او را حمل به شوخی میداند و همه درست بودند.
چند جمله ای از نوشته های دکتر را در اینجا می آوریم:
او در یادداشت های روز دهم صفر 1306 و 16 اکتبر 1889 مینوسد:
امروز بعد از شام اعتمادالسلطنه ( فرزند علی خان قاتل امیر) در باب امتیازاتی که به خارجیان داده شد مخصوصا امتیاز بانک و مشروبات الکلی با من گفتگو کرد.
اعطای امتیاز بانک و استخراج معادن به انگلیس ها یعنی به بانک رویتر برای زمام داران سلطنتی و نزدیکان ایشان باعث منافعی عظیم شده مثلا دو نفر از آن ها رشوه ای در حدود یک میلیون و یکی دیگر چند هزار فرانکی گرفته اند اعتمادالسلطنه از این عصبانی بود که رشوه کمی گرفته در صورتی که دیگران بعضی چهل هزار و بعضی یکصد هزار. او در مورد امتیازات دخانیات که ناصرالدین به یک شرکت انگلیسی داده بود مینویسد: شرکت انگلیسی این امتیاز را با دادن رشوه های گزاف که به دو ملیون لیره میرسید گرفته و حق این است که گرفتن آن امتیاز به این رشوه می ارزیده است.
این طبیب به خاطر شغلش از اسرار دربار مطلع میشده و وظیفه دارم اسرار را حفظ کنم. در این کتاب مطالبی که مناسب شان شاهنشاه ایران نیست و با بی آبرویی او تماس دارد نمی نویسم. با این حال در مورد اخاذی های او مینویسد هر کس که خدمت شاه می آمد ب کیسه های پر از طلا بود و هیچ کاری بدون رشوه و پیش کش صورت نمیگرفت. و همه این ها گویای این است که فساد و نکبتی درباری که پست ها و مقام ها برای به دست آوردن منافع شخصی خودشان بود و نه برای خدمت به خلق.

وضع مالی:
بعد از صدارت میرزا تقی خان وضع مالی ایران دچار بحران گشت. روز به روز از درآمد کاسته و به خروج افزوده می شد. علت این خروج عدم تعادل در بخشش ها و مستمری های گزاف بود.
با سقوط دولت امیر سد مبارزه با استمار شکست و همه جا را به خرابی و ویرانی کشید.
خواسته استعمارگران:
غارت، دزدی، رشوه، فساد، تباهی، خرابکاری، حق کشی، پارتی بازی، خرید و فروش پست ها، خیانت، جاسوسی، وطن فروشی و هر چیز دیگر از مظاهر فساد که در دوران امیرکبیر تعطیل شده بود، بار دیگر به صورتی نفرت بار تر شروع گردید. سیاست داخلی و خارجی طبق خواسته استعمار تنظیم شد.
رشوه خواری:
بعد از صدارت امیرکبیر وضع هیئت حاکمه به قدری در فساد فرو رفت که در دربار ایران هیچ کاری بدون رشوه پیش نمی رفت. رفته رفته اخاذی و رشوه خواری به حدی توسعه پیدا کرد که کارهای بسیار مهم داخلی و خارجی هم بدون رشوه و پول انجام پذیر نبود.


وضع اجتماعی :
 اصولا پس از امیرکبیر ماموران دولتی مثل مردم گرسنه ای که در قحطی در آمده باشند با حرص و ولع غیر قابل وصفی دست به غارت زدند.
این فساد و تباهی رفته رفته در جسم جامعه ایران به صورت مرضی مضمن و غیر قابل علاج در آمد. کار حتی به جایی کشیده شده بود که دیگر تنبیه ها و مجازات ها هم کاری از پیش نمی برد.
در حدود سال 1305 هجری و 1888 میلادی زمینه ای که مورد نظر استعمارگران بود کاملا مهیا گردید و روس و انگلیس دست به غارت و دزدی زدند.
امتیازات سلب شده از ایران :
1)امتیاز کشتیرانی:
در زمان ناصرالدین شاه ایرانی ها نمی توانستند در خلیج فارس به راحتی به کشتیرانی بپردازند. ناصرالدین شاه در روز 24 صفر به عنوان آزادی کشتی راند، در خلیج فارس، امتیازهای اروند رود به انگلیس ها داد. این امتیاز برای نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس و تسلط آنها در سواحل آن و مخصوصا خوزستان ارزش بسیار و برای جنوب ایران خطرات گرانی داشت. فرانسوی ها همین امتیاز را قبلا در مقابل تعهد ساختن سد اهواز گرفته بودند ولی اعمال نفوذ انگلستان، این امتیاز را از چنگ آنها در آورد و تقریبا آن را مفت و مجانی تصاحب کردند.
2)امتیاز کشتیرانی در سواحل خزر:
 در مقابل امتیاز اروند رود ، روس ها ناصرالدین شاه را تحت فشار گذاشتند و مطالبه ی آزادی رفت و آمد کشتی های روس در بنادر سواحل خلیج فارس را نمودند و رفت و آمد کشتی های روسی آزاد شد یعنی همان چیزی که در زمان امیرکبیر روس ها برای آن زحمت ها کشیدند و نیروها مصرف کردند.
3)امتیاز بانک شاهنشاهی :
در 28 جمادی الاول امتیاز عظیم « تاسیس بانک شاهنشاهی» در ایران با قدمت 60 ساله به انگلستان واگذار شد. همراه این امتیاز،حق انحصاری نشر اسکناس و استخراج انحصاری جمیع معادن ایرانی از جمله معادن نفت هم تقدیم گردید.
4)امتیاز لاتاری :
در اثر این بذل و بخشش ها ناصرالدین شاه و اطرافیانش پول فراوانی چه از مجرای رشوه و چه از طریق سهم وام و سفر میرزا ملکم خان سفیر ایران ، با تقدیم یک هزار لیره به شاه امتیاز افتضاح آور « لاتاری» را به نام منشی خودش از او گرفت. و سپس در مقابل دریافت 40هزار لیره آن امتیاز را به کمپانی های انگلیسی واگذار کرد. به موجب این امتیاز تمام معاملات بالاتار ، استقراض های عمومی لاتاری، ترتیب کمپانی های لاتاری، فروش بلیط های لاتاری و عموم بازی های لاتاری در انحصار صاحب امتیاز قرار میگرفت و فقط 20 درصد از منافع سهم شخص شاه بود. انتشار خبر عطای این امتیاز  به خاطر آنکه معاملات آن قماری و نامشروع بود محافل روحانی را علیه دستگاه حاکمه تهییج کرد و در نتیجه افکار عمومی مردم ایران را به خاطر اینکه تماس با دین و مذهب داشت شورانید. شاه پس از مراجعت به ایران ، احساس کرد که این امتیاز در اثر اینکه مواجه با مخالفت روحانیون و اکثریت مردم ایران میشود، قابل اجرا نیست و لذا در تاریخ 11 ربیع الثانی 1307 آن را لغو کرد و خسارت هایی را که دو کمپانی انگلیسی متحمل شده بودند، از خزانه ملت پرداخت.
5)امتیاز دخانیات:
روز 28 رجب 1307 امتیاز انحصاری دخانیات با قدمت 50 ساله به انگلیس واگذار گردید، امتیازی که نظارت و کنترل استعمارگران را برکشت و تحصیل و خرید و فروش و حمل و صدور و مصرف دخانیات سراسر کشور مسلمان میساخت و سروکار و تماس ماموران جاسوسان استعمار با تمام طبقات مردم به دنبال داشت.
 

امیرکبیرواقدامات او...
ما را در سایت امیرکبیرواقدامات او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Ayda eghdamateamirkabir بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 22:37

مشکلات:
امیرکبیر خان  زمانی به صدارت رسید که همه چیز وهمه جای ایران را فساد و تباهی فراگرفته بود و به طرف سقوط و نابودی می رفت. در آن هنگام جنوب و شمال کشور در دست انگلیس و روس قرار داشت. در آن زمان ارتش که باید مدافع ملت ایران باشد،  به صورت سازمانی در جهت سرکوبی و ناراحت کردن مردم در آمده بود و در مقابل حملات دشمن و بیگانگان، توان مقابله را نداشت.
نیروی دریایی که در آن تاریخ برای کشور های مجاور دریاها نقش حیاط و مرگ داشت، اصلا در ایران وجود نداشت و طبق قرارداد ترکمن چای، ایران از داشتن نیروی دریایی ممنوع بود.
صنعت پیشرفته در آن کشورها در آن هنگام در ایران به چشم نمیخورد و کشاورزی و دامپروری به همان وضع باقی مانده بود و فکر بهره برداری از ذخایر و منابع اصلا در ذهن مردم نبود و اگر کسی از مردم به فکرش می رسید با توجه به وضع زمامداران و کارشکنی های یغماگران خیالی بیش نبود.
علم و ادب و هنر مخصوصا علومی که به تازگی در غرب رواج پیدا کرده بود، اصلا در ایران به چشم نمی خورد، در عوض در بازار رشوه و دزدی و تجاوز و زورگویی هرچه بخواهید رواج داشت و تملق و چابلوسی و خودستایی بسیار به چشم می خورد.
اصلاح مملکت احتیاج به مبارزه در دوجناح داخلی و خارجی داشت و مشکل عمده این بود که چون این فساد و نابسامانی به نفع دشمنان خارجی و عمال داخلی آنها بود و هر دو جناح برای حفظ منافع خود احتیاج به فساد ناشی از جناح دیگری داشتند. هرکس که به فکر اصلاح در یکی از دو جناح می افتاد، دشمن مشترک هر دو جناح که مکمل یکدیگر بودند به حساب می آمد و کسی که قهرمان اصلاحات داخلی و خارجی بود میرزا تقی خان بود.
اصطلاحات داخلی تنظیم بودجه:
یکی از دام های بسیار خطرناک استعمارگران برای ملت ها و دولت ها ایجاد ورشکستگی اقصادی در کشور و کشیدن آن به زنجیر وام ها و یا کمک های به اصطلاح بلاعوض و به تعبیر دیگر استعمار اقتصادی که سرانجامی جز سقوط در کام فراغ استعمار ندارد، زیرا در این شرایط زمامداران که موقعیت و منافعشان از طرف ملت مورد تهدید واقع می شود، برای مخارج حفظ وجود و پست خویش و مخارج لشکرکشی هایی که در همین حال با نقشه های استعمارگران، از راه تحریک دست نشاندگان و اعمال داخلی و خارجی خود علیه دولت ورشکسته زمینه اش فراهم می شود، احتیاج به پول دارند.
با مقدماتی که قبلا تهیه شده بود، برای تهیه پول مورد نیاز، دست گدائی به طرف دولت استعمارگر دراز می شد و نیز برای گرفتن اسلحه که طبعا آمدن متخصص و کارشناس و معلم را هم به دنبال داشت، تقاضای کمک می کردند. از آن طرف هم دولت استعمارگر قبلا توسط جاسوسان خود از وضع بودجه و مقدار احتیاج دولت وام خواه کاملا مطلع شده بودند و از وضع بودجه و مقدار احتیاج دولت وام خواه کاملا مطلع شده بودند و از وضع نامساعد که خود باعث آن بودند به خوبی مطلع می شدند. دولت برای نجات از این دام از بذل وبخشش هیچ امتیازی دریغ نمی کرد.
امیرکبیر چنین کشوری را از زمامداران وقت تحویل گرفت. او وارث کشوری فقیر و خزانه ای خالی از پول و مبتلا به کسر بودجه، در مقابل تعهد های سنگین بود. در شروع صدارت امیرکبیر خزانه ی کشور بیست میلیون ریال داشته است و پس از سه سال صدارت امیر کبیر خزانه ی کشور حدود سه میلیون تومان داشت.
اصلاحات داخلی ارتش:
امیر کبیر چون مدتی در خدمت نظام و زمانی به عنوان لشکرنویسی ارتش و مدتی با سمت وزیر نظام و دورانی از عمر خود را هم به جای امیر نظام کار کرده بود، و از جزئیات وضع ارتش ایران و نواقص و احتیاجات آن به خوبی اطلاع داشت و همزمان با اصلاحات کشوری، اقدامات وسیعی به منظور تکمیل و مدرن کردن ارتش شروع کرد. او می دانست برای مجهز کردن سپاه ایران به سلاح روز و تنظیم و تربیت نظامیان، به سبک جدید اروپا احتیاج به کارشناس و متخصص فنون اسلحه سازی و تعلیم و تربیت نظامی دارد، چیزی که در ایران وجود نداشت. امیر اعتقاد داشت که برای تربیت افسران لایق ، دانشگاه نظامی و جنگ لازم است تا با استخدام چند معلم و کارشناس، فرماندهان و افسران لازم در خود کشور و زیر نظر اولیای امور تربیت شوند و از این راه احتیاج به مستشاران نظامی که خطرناک ترین جاسوسان استعمار به مشار می روند رفع گردد. با نهایت سرعت، کار ساختمان مدرسه دارالفنون که قسمتی از آن مخصوص تعلیمات نظامی بود ادامه می داد. نامه های از امیرکبیر در دست است که شهادت می دهد او در انتظار استادان مدرسه ی دارالفنون بود و برای ورود آنها دقیقه شماری می کرد. اما موقعی که این استادان دعوت شده به تهران رسیدند که دست استعمار امیر را بر کنار کرده بود و این آرزوه ها در سینه اش حبس شده بود.
نمونه هایی از اقدامات امیرکبیر :
تاسیس مریضخانه دولتی:
تا قبل از صدارت امیر کبیر معالجه ی بیماران در شهرها و روستاهای ایران وضعی بسیار بد داشت. کسانی مثل جن گیران و دعانویسان و پیرزنان و پیرمردانی که ادعای طبابت داشتند به معالجه بیماران مشغول می شدند. داروهایی که آنها تجویز می کردند نه تنها موجب سلامتی بیماران نمی شد بلکه به بیماری آن شخص افزوده می شد. یکی از اقدامات مهم امیر کبیر در این زمینه تاسیس «مریضخانه ی دولتی» بود در این مریضخانه طبیبان و حکیمان تحصیل کرده به معالجه ی بیماران مشغول بودند. در آن بیمارستان دواخانه ای مخصوص داشت. در آن بیمارستان می توانستند 400 بیمار را معالجه کنند این بیمارستان اولین بیمارستان ایران بود و در سال 1266 قمری افتتاح شد. در اولین سال کار این بیمارستان تعداد 2238 مریض در آن جا معالجه گردید.
توانمند ساختن افراد ناتوان:                                           امیرکبیر در دوران صدارت برای توانمند ساختن معلولان و ناتوانان برنامه های دقیقی طراحی کرده بود افراد معلول زندگی محنت باری داشتند و اغلب در شهرها به گدایی مشغول بودند امیر قصد داشت آنان را در مراکز درمانی و آموزشی ویژه معلولان گردآوری کند و آنها را به کارهای مناسب شغلشان وادارد.
تقسیم آب کرج:
در آغاز صدارت امیرکبیر آب تهران از مسائل عمده و پیچیده ی این شهر بود. در تابستان آب بقدری کم می شد که مردم حتی آب آشامیدنی را به سختی بدست می آوردند. ابتدا قرار بر این بود که هر ده روز یک بار آب به همه ی محله های پایتخت جاری گردد اما بر اثر کم آبی پس از مدتی این قاعده به درستی اجرا نشد سرانجام موضوع نهر بزرگی که قرار بود از کرج به تهران آب برسد و کندن آن از زمان محمدشاه آغاز شده بود ولی ناتمام مانده بود به میان آمد. به دستور دولت این نهر تکمیل شد و مردم سیراب شدند.
تاسیس چاپارخانه:
وضع پست و پستخانه ی ایران از آغاز سلطنت قاجاریه به صورت افتضاحی در آمد. پیک ها به هنگام ضرورت از سوی حاکمان فرستاده می شدند. آنان در صورت تمایل با دریافت هزینه های زیاد نامه های افراد معمولی را هم می بردند به همین علت گاهی پس از ارسال نامه بیش از شش ماه طول می کشید. سفارتخانه های خارجی نیز هرکدام یک چاپار داشتند تا کارشان را انجام دهد. نقشه ی ایجاد چاپارخانه(پست خانه) در سال  1266 قمری تنظیم شد. دستگاه چاپارخانه در مدت یکسال نظم تازه و نوینی یافت و روز به روز تعداد چاپارخانه ها افزوده می شد.
تاسیس وزارت خانه:
در دوران صدارت امیر کبیر وزارت خانه های کشورهای دیگر در ایران شعبه داشتند ولی ایران در هیچ کشوری وزارتخانه نداشت یکی از اقدامات مهم امیرکبیر تاسیس وزارت خانه در کشورهای دیگر بود.
یکی از اقدامات امیرکبیر (بلیت دروازه9 بود و هدف از این کار حفظ امنیت سیاسی بود.
دیوان عدالت:
کارهایی و اصلاحاتی که در زمان صدارت امیرکبیر در نظام دادگستری ایران انجاک گرفت در چند جهت بود. 1- اصلاح محضر شرع 2- بنای دیوانخانه ی عدالت 3-رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت 4- آئین جدید دادخواهی اقلیت مذهبی 5- برانداختن رسم شکنجه ی متهم و مجرم
1)اصلاح محضر شرع: در زمان صدارت امیرکبیر خان امر قضاوت در دست دو دستگاه متمایز بود، محضر شرع و دیوانخانه. محضر شرع به امور و دعاوی شرعی رسیدگی می کرد، این رسیدگی براساس فقه اسلامی بود. ریاست محاضر شرع به دست فقیهان و مجتهدان بود. دیوانخانه ها به امور عرفی می پرداختند و ریاست آن بر عهده ی کارگزاران دولت بود. در دیوارخانه ها کارها تابع عرف و عادت بود و دایره اش بسیار محدود بود. به عبارتی دیگر می توان گفت امور حقوقی در محاکم شرعی و امور جزئی در دیوانخانه ها بود.
2)دیوانخانه عدالت: دیوانخانه عدالت صلاحیت داشت که به امور زیر رسیدگی کند و رای بدهد:
1- دعاوی عرفی بین افراد 2- دعوا میان مردم و افراد دولت مانند اختلاف مالیاتی و ...
3)آئین جدید دادخواهی اقلیت مذهبی: اکثر اوقات بین افراد جدیدالاسلام مسیحی و یهود و گب در مورد اموال فرد فوت شده گفت و گو و مشاجره شده است. جهت اجرای عدالت مقرر گردید که این نوع شکایات را به دیوانخانه ی بزرگ پادشاهی ارجاع دهند تا این افراد جدیدالاسلام جعلی نتوانند مال آن فرد فوت شده را به ارث بگیرند.
4) برانداختن رسم شکنجه ی متهم و مجرم: شکنجه دادن پدیده ی سلطنت استبدادی و هر نوع حکومت مطلقه ای است که حقوق فردی و عزت آدمی در قانون آن مورد حمایت قرار نگرفته است.
در دولت امیر دستگاه خفیه نویسی و خبررسانی نسبتا وسیع و منظم بود. امیر مفتشان زیادی گماشته بود که گزارش های منظمی از آنچه در شهر و ولایات و دستگاه دیوانی و لشکری و حتی سفارت خانه های خارجی می گذشته، مستقیم برای او می فرستادند. امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامه ای در تهران دایر نماید. به دستور امیر روزنامه وقایع التفاقیه تاسیس یافت. اولین شماره آن در روز جمعه 5 ربیع الثلانی 1267 قمری در تهران به اسم روزنامچه ی اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شماره دوم به نام روزنامه وقایع التفاقیه انتشار یافت و بعد ها تحت عناوین روزنامه ی دولت علیه ایران، روزنامه ی ایران، روزنامه ی رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.
امیر برای فنون غربی ارزش به سزایی قائل بود و به تاثیر اقتصادی آن پی برده بود و یکی از مواد مهم برنامه ی او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشه امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانه های مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت کاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه دارالفنون استادان و معدن شناسان از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمی کرد.
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با بر انداختن آیین کهنه سیورسات و حمایت از روستاییان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازه ای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری و رودخانه ی کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازه ی گرگان، و زراعت پنبه ی آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.
یکی دیگر از کارهای امیر شکستن بست بود. در آن زمان در ایران معمول بود عناصر شرور و آشوب طلب و جانی برای فرار از مجازات به سفارتخانه های خارجی یا به خانه ی مجتهدین یا حضرت عبدالعظیم و قم پناهنده می شدند، امیرکبیر با صدور فرمانی در 1266 ق اساس بست نشینی را از بین برد و به عمال دولت دستور داد هر مجرمی را در هر کجا که باشد دستگیر کرده و به مجازات برسانند

 

امیرکبیرواقدامات او...
ما را در سایت امیرکبیرواقدامات او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Ayda eghdamateamirkabir بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 22:35

ملت ایران در ابتدای قرن نوزدهم ناگهان در گرداب سیاست بین الملل افتاداین در حالی که به کلی از اوضاع جهان بی اطلاع بوده و آمادگی رو به رو شدن با رقابت ها و تجاوزهای بیگانگان را نداشت.
آثار سوم قرارداد ترکمنچای:
در آثار بی لیاقتی فتحعلی شاه و نرساندن وسایل لازم برای سپاه ایران در جنگ های دوم ایران و روس ارتش ایران از روسیه ی تزاری شکست خورد و تسلیم گردید. پس از تسلیم در روز پنجم شعبان 1243 دوم فوریه 1828 عهدنامه ی استعماری (ترکمنچای) بین دو کشور منعقد گردید. این قرارداد که در حقیقت به ضرر ملت ایران بود، مختصر اعتبار و استقلال مملکت را که بعد از انعقاد قرارداد گلستان، باقی مانده بود، به باد داد و دست جاسوسان و نوکران استعمار و اعمال پست آنان را در جمیع شئون مملکت بازگذارد.
نفوذ استعمار گران:
از آن به بعد روسیه تزاری و انگلستان رقابت بی شرمانه ای را که از مدت ها قبل به منظور تصاحب ایران شروع کرده بودند با کمال گستاخی آفتابی ساختند. قرارداد ننگین ترکمنچای قسمت های وسیعی از خاک ایران را به روسیه داد و پنجاه میلیون ریال به عنوان غرامت جنگ بر بودجه ضعیف کشور تحمیل نمود، ایران را از داشتن نیروی دریاچی در شمال محروم کرد. حقوق کاپیتولاسیون نکبت بار را در خاک ایران، به روسیه داد و قراراد بازرگانی که به عنوان متمم این پیمان تحمیل گردید ، استقلال اقتصادی مملکت را به کلی نابود کرد و خلاصه با امضا این پیمان رسوا، سند قیمت ملک و ملت نسبت به روسیه تزاری توسعه طلب، امضا شد و حق حاکمیت ، از دولت وملت ایران سلب گردید.
رفته رفته روابط خارجی ایران با بسیاری از دولت های اروپایی براساس مواد همین معاهده ، تنظیم شد و انگلستان از ضعف بنیه مالی ایران بعد از این جنگ حداکثر بهره برداری را در راه تثبیت موقعیت خود و تحکیم نفوذ و سلطه خویش با پرداخت پول مختصری نمود. استعداد استعمار در کادر هیئت حاکمه با هم تلفیق شد، از تلفیق این دو موجود کشف یک پدیده ی بسیار شوم و نفرت باری بوجود آمد که هر بلا و نکبت را که ممکن است حکومتی در برداشته باشد برای ملت ایران ببار آورد. استعمارگران با هیئت حاکمه به علاوه با شاهزادگانی که از انگلیسی ها مقرری دریافت می داشتند و تحت نفوذ انگلیس زندگی می کردند بسهولت می توان این مملکت را در هم ریخت و کمترین اثر چنین حادثه ای از دست رفتن ایالت جنوبی ایران بود.
خیلی اتفاق می افتاد که انگلیسی ها اعمال خود را تحریک می کردند و برای منظور خاصی بلوایی به راه می انداختند و اگر نحائله توسط حکومت مرکزی خوابانده می شد، رهبران شورش را فوراً زیر حمایت خود می گرفتند یا آنها را به لندن می بردند و یا در جای دیگر از امپراتوری وسیع خود جا می دادند و مخارج آنان را می پرداختند. آقای خان ملک ساسانی در کتاب (( دست پنهان سایت انگلسیس در ایران)) می نویسد:پس از نحائله فارس به دستور قائم مقام رضا قلی میرزا نایب الایاله فرزند فرمان بر ما به یاری کنسول انگلیس به بوشهر و از آنجا به اتفاق دو نفر از برادران خود نجف قلی میرزا و تیمور میرزا به لندن رفت و دولت انگلیس برای هر یک از ایشان ماهی سیصد تومان مقرری قرار داد و به بغدادفرستادشان.
شجاع السلطنه و سایر شاهزادگان یاغی نیز که به دستور قائم مقام در قلعه اردبیل زندانی شده بودند پس از قتل او، به دستیاری اعمال انگلیس، از قلعه فرار کرده به بغداد رفته دولت انگلیسی برای هر یک وظیفه و مقرری قرار داد.
میتفورد، جاسوس دیگر انگلیس در سفرنامه خود در خصوص فراریان میم بغداد می نویسد:
ما در بغداد با شاهزادگان ایرانی  که اخیراً در انگلستان بودند، تیمور میرزا و نجف قلی میرزا و رضا قلی میرزا آشنا شدیم .اینها مدعیان سلطنت ایران می باشند و هریک سالی دوهزار لیره از دولت انگلیس مقرری دارند.
ژانرالی سایکسی پلیس انگلیسی مامور  در سفرنامه خود نوشته است که:
 دولت انگلیسی برای تسلط کامل بر هندوستان و افغانستان و بلوچستان سبط نفوذ و سیطره خود را در ایران لازم می داند.
ادوارد برون انگلیسی در کتاب تاریخ ادبیات ایران می نویسد:
هر چند شاه جوان (محمدشاه) می توانست متشکر باشد که انگلیس و روس وسایل رسیدن او را به تاج و تخت سلطنت فراهم ساختند ، اما اینکه همسایگان مزبور بدین طریق شروع به مداخله در کار ایران کردند علامت خاص و سابقه خطرناکی برای ایران شد.
دولت بریتانیا تقریباً یک قرن پیش از آنکه کسی از نفت خیز بودن ایران خبر داشته باشد غنی ترین مناطق نفت خیز در کرانه های خلیج فارس را به خاطر امپراتوری هند تصرف نمود.
بد نیست که برای نشان دادن شدت اعمال نفوذ اجانب در دوران قبل از روی کار آمدن امیر، حقایق را از زبان شخص دوم مملکت یعنی نخست وزیر آن روز نقل کنیم:
حاج میرزا آقای صدراعظم محمدشاه که خود تا حدود زیادی مسئول آن وضع نکبت بار بوده است مداخلات بی حجابی ماموران روس و انگلیس در کارهای کشور، جانی به لب آمده و در نامه که در این خصوص به شاه نوشته، آرزوی مرگ می کند. در یکی از نامه ها چنین می نویسد:
کم ترین بنده می خواستم تا به عباس آباد بروم اما به واسطه اینکه جناب وزیر مختار انگلیس تشریف خواهند آورد نتوانستم نه بنده می میرم نه آنها دست می کشند نه وجود مبارک صعت کامل می یابند که پدر آنها را از گور در آوردند. حالا جناب وزیر مختار دولت ، منتظر این است که یکی از نوکرهای متشخص در خانه، شال و کلاه برود و عذر بخواهد که چرا دیر ملک ایران را تصرف کردند.
با توجه به اینکه دزدان، معمولاً برای چاپیدن قافله، رئیس قافله را می خرند و راضی می کنند. معلوم می شود استعمارگران به قدری بر اوضاع ایران مسلط بوده اند و تا آنجا نفوذ داشته اند که حتی شخص رئیس دولت هم که قائدتاً بایستی از آنها برای هموار کردن راه استعمار، باج بگیرد اموالش به یغما می رود و از شر آنها در امان نمی باشد. خدا می داند که مردم عادی و معمولی از دست این غارتگران چه ها کشیده اند؟
ارد کرزون سیاستمدار انگلیسی می نویسد: مقامی که انگلستان در جنوب ایران به دست آورده می تواند سلطه ی این دولت را در مرکز و نواحی جنوبی ایران برای همیشه برقرا کند قوای دریایی انگلیس یکی از وسائل این توفیق و تجارت انگلیس که در تمام سواحل جنوبی از گواتر تا معمره و داخله ایران تا اصفهان گسترده است ضامن دیگری برای حفظ این سیادت است و بالاخره از تمام اینها مهم تر احساسات ساکنان جنوبی ایران است که از بلوچ ها در شرق ، تا بختیاری ها و لرها در غرب به طرف انگلستان ما مایل هستند.
آقای اقبال درباره نفوذ و تسلط بیگانگان قبل از امیرکبیر در ایران می نویسد:
در عمد حاج میرزا آقاسی جسارت و گستاخی نمایندگان روس و انگلیس در تهران به آن اندازه رسیده بود که هر حکم و امری داشتند آن را آمرانه به او می نوشتند و به دست فراون     می دادند و پیش صدراعظم ایران می فرستادند این مامور اجازه داشت که شخصاً پیش صدراعظم برود. همان جا بایستد تا جواب مساعد بگیرد.
سیادت و آقایی برای کسانی بود که به نحوی از انحاد با مقامات دیپلماسی روس یا انگلیس ارتباط داشتند و آنها که چنین امتیازی بدست می آوردند پشت به کوه داشتند و در کشور دارای قدرت و نفوذ بودند.
در نیمه جمادی الاول سال 1263 سگی از کنسول انگلیس در تبریز مفقود شد. نفوذ و قدرت انگلستان به قدری زیاد بود که حاکم تبریز محمدخان بیگلربیگی ، چند نفر از مسلمانان تبریز را به اتهام دست داشتن در ربودن سگ کنسول ، بازداشت کرد و به زندان انداخت و به قدری این رفتار توهین آمیز بود که مردم تبریز علیه حاکم شهر قیام کردند. یکی از شواهد روشن نفوذ روس و انگلیس قبل از زمامداری امیرکبیر این است که هنگام وفات محمدشاه در تاریخ ششم شوال 1264 که ناصرالدین میرزا ولیعهد در تبریز بود و تا آمدن ولیعهد از تبریز به طهران مرجعی برای اداره کارهای کشور وجود نداشت.
در حالی که هنوز جسد شاه روی زمین بود . جمعی از رجال من جمله : مستوفی الممالک شبانه به سفارت انگلستان رفتند که برای اداره موقت کشور، تا آمدن ناصرالدین شاه از آنها اجازه بگیرند و آقاسی را از کار بر کنار کنند. سفارت انگلستان گفت: باید موافقت سفارت روس هم در این باره جلب شود . رجال ایران نامه ای به سفارت روس نوشتند.
شورایی از قماش رجال درباری به ریاست ملکه مادر مهدعلیا برای اداره موقت کشور تشکیل شود. این حادثه دلیل گویائی برای فرمانروایی استعمار قبل از روی کار آمدن امیرکبیر است.
جاسوسان استعمار:
اینها چند نمونه از صدها دلیل نفوذ استعمارگران در ایران قبل از صدارت امیرکبیر است. علاوه بر این نفوذ و این دخالت های علنی در امور داخلی کشور، جاسوسان بومی و خارجی آنها در داخل دربار و وزارت خانه ها و ارتش و ادارات و غیرها، بر همه چیز نظارت داشتند و پاسبان منافع آنها بودند.
اسفبار این است که روحیه ی استعماری و خدمت به بیگانه در میان سردمداران ایران آنقدر شایع و معمولی بوده است که لکه ننگ (بیگانه پرستی) نمی توانسته مانع از آن هیچ گونه ترقی و تکامل و حتی تصدی بهترین پست و مقام کشور گردد. به طوریکه بعدا خواهید دید میرزا آقاخان نوری که ورقه تحت الحمایگی انگلستان را در دست داشته و به آن می بالیده است و به جرم جاسوسی درست ضربه شلاق بدستور محمدشاه خورده و تبعید به کاشان شده است . توانسته در پست وزارت کشور و معاونت صدر اعظم به خدمت بپردازد و حتی پس از سقوط امیرکبیر مقام عالی نخست وزیری را آن هم بجای امیرکبیر احراز نماید. دکتر مهدی حجار می نویسد:
پس از عزل امیرکبیر، عمال استعمار ، میرزا آقاخان نوری را برای اشغال مقام صدارت عظیمی به شاه عرضه نمودند. اما شاه از اینکه اعتماد الدوله (آقاخان) تبعه دولت انگلیس بود سه روزی برای ظاهرسازی حکم او را صادر نکرد تا سرانجام این معضل را بدین منوال حل کردند که میرزا آقاجان انصراف خود را از تحت الحمایگی انگلیس ضمن نامه ای تصدیق کند.
خلاصه اینکه قبل از روی کار آمدن امیرکبیر یعنی در اواخر دوران سلطنت محمدشاه و صدارت حاجی میرزا آقاسی وضع مملکت ایران رو به همرفته به یک مستعمره روسی بود.
نمایندگان دولتهای روس و انگلیس علناً و بدون پروا در امور داخلی کشور دخالت می کردند .
 

امیرکبیرواقدامات او...
ما را در سایت امیرکبیرواقدامات او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Ayda eghdamateamirkabir بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 22:33

زندگینامه امیر کبیر در دوران کودکی و نوجوانی :
میرزا تقی خان امیرکبیر در هزاوه فراهان متولد شد و در خانواده ی قائم مقام فراهانی بزرگ شد. نام اصلی میرزا تقی خان، (محمد تقی) است خانه ی پدری اش در تپه (یال قاضی) است. پدر و مادر میرزا تقی خان از طبقه ی پیشه ور بودند پدر میرزا تقی خان (کربلایی محمد خان) نام داشته است او آشپز میرزا عیسی (میرزای بزرگ) قائم مقام اول بوده است . مادر میرزا تقی خان زنی نجیب ، عفیف و با ایمان بود . او دختر شاه محمد بنا اهل فراهان بوده است . در مورد هوش و ذکاوت امیر کبیر داستان های بسیاری بر سر زبان هاست یکی از آن حکایت ها این است:
امیر در کودکی هنگامی که ناهار اولاد قائم مقام را می برد برای برگرداندن ظروف در اتاق می ایستاد و آنچه معلم شان به آنها می آموخت فرا می گرفت تا روزی قائم مقام برای آزمایش پسرانش آمده بود . هر چه از آنها پرسید نمی دانستند و امیر جواب  می داد قائم مقام از او پرسید: تقی تو کجا درس خوانده ای او گفت: روزها که غذای آقازاده ها را می آوردم ایستاده می شنیدم ، قائم مقام انعامی به او داد ، او نگرفت و گریه کرد قائم مقام گفت: چه می خواهی؟ او گفت: به معلم امر کنید درسی که به آقا زاده ها می دهد به من هم بیاموزد. قائم مقام دلش سوخت به معلم گفت که به تقی هم درس بیاموزد. 

زندگینامه امیر کبیر در دوران جوانی و بزرگسالی :
قائم مقام کاری را به میرزا تقی داد میرزا تقی از عهده آن کار خوب برآمد و به این دلیل قائم مقام یکی از جبه هایش را به او داد. او جبه را پوشید و بر سر جای قائم مقام نشست وقتی مورد باز خواست قرار گرفت گفت: هر کس چنین جبه ای را بپوشد شایسته ی این جایگاه است.
محمد خان زنگنه در زمان محمد شاه قاجار امیر نظام عباس میرزای ولیعهد بود. او پس از مشاهده ی هوش و ذکاوت امیر کبیر او را وارد دستگاه خود کرد میرزا تقی خان در آن زمان نوجوانی بیش نبود ولی لیاقت و کفایت خود را نشان داد و در سلک منشیان وی درآمد . بعد از فوت امیر نظام زنگنه میرزا تقی خان به پیشکاری آذربایجان منصوب و سرپرستی ولیعهد به او محول شد . پس از مزگ محمد شاه ، ناصرالدین شاه امیر کبیر را به تهران آورد و حکم وزارت او را صادر کرد.
 
در عصر قاجار انگلستان برای گسترش نفوذ خود در خلیج فارس به نقشه های فراوانی متوسل می شد یکی از نقشه های این دولت نفوذ در خلیج فارس به عنوان مبارزه با بردگی بود. در اوایل وزارت امیر کبیر ، کلنل فرانت سفیر انگلستان نامه ای به امیر نوشت و روح آزادی و انسان دوستی امیر را ستود و ضمن اینکه منع  برده را از خلیج فارس تاکید کرد با پرسش سوالاتی خواست تا امیر را وادار سازد در جواب خود یکبار دیگر به حقوق انگلستان اعتراف نماید. یکی از سوالات او این بود : کشتی هایی که بر خلاف قرارداد ایران و انگلیس برده حمل می کنند در چه محلی مجازات شوند؟امیر کبیر فورا پس ازخواندن نامه ناصرالدین شاه را وادار کرد که در پاسخ فرانت بنویسد: (( .... طبق قرارداد قبلی مقرر داشتیم که تبعه ما سیاه را از دریا نیاورد و دیگر قرارداد تازه نخواهیم داد زیرا تنبیه و محل تنبیه آنها به عهده ی خود ماست و به عهده ی دولت دیگر نخواهد بود))
این جواب صریح و قاطع سفیر انگلیس را مایوس کرد. از طرفی امیر کبیر در نامه ای که چندی بعد به کلنل فرانت نوشت ، حق بازرسی کشتی ها را به کل لغو کرد.
یکی از فرمان های مهمی که امیر کبیر داد این بود:
هیچکس نباید شکنجه شود.
ماموران حاکم مستبد معمولا فردی را که به عنوان مجرم بازداشت می کردند شکنجه می کردند تا از او اعتراف بگیرند.
اعمال آزار و شکنجه های روحی و بدنی نفرت انگیز ترین اعمال حاکمان مستبد بود و اغلب اوقات موجب می شد که اشخاص بی گناه که به اشتباه دستگیر شده بودند برای رهایی از درد و عذاب شکنجه به گناهانی اعتراف کنند که هرگز آن را در زندگی انجام نداده بودند.
در منشور دولت که در ربیع الثانی 1266 به نام هریک از حکام صادر گشت شکنجه کردن متهمان و همچنین جزای بی تناسب گناهکاران به سختی ممنوع شد و امر گردید هیچ کس را به هیچ بهانه ای به شکنجه نگیرند و مقرر شد (( پس از آنکه جرم متهمان ثابت شد و محقق گردید)) به کیفری که خود جرم باشند محکوم گردند.
امیر کبیر بر روی یکی از کارهای دیگری که تاکید داشت این بود که باید جنس ایرانی مصرف کرد او وارد کردن کالای خارجی را منع نمی کرد ولی بیش تر مردم را تشویق می کرد تا جنس ایرانی مصرف کنند تا پول و درم و دینارشان را به کشور های بیگانه ندهند . حتی خود پارچه های لباسش ایرانی بود . کوشش امیر برای آن بود که تا حد امکان از ایران به خارج پول نرود . امیر کبیر در موارد دیگر سعی هم سعی داشت مثل: جلوگیری از خارج شدن طلای ایران و وارد کردن اجناس خارجی به جای آنها . سیاست تجاری امیر در مورد ورود کالاهای خارجی نه تنها سیاستمداران انگلیسی ، بلکه سیاحان و نویسندگان خارجی را خشمگین کرده بود . امیر به گسترش صنایع هم اهمیت فوق العاده می داد.
امیر کبیر پشتکار و جدیت خاصی در کار خود داشت او به همان اندازه پرکار بود که در کار خود غیرت داشت . او از صبح تاشب کار می کرد و دشواری ها و نیرنگ ها او را سست و دل سرد نمی کرد . یکی از جاهای مهمی که امیر کبیر تاسیس کرد مدرسه ی دارالفنون بود او در سال 1266 قمری تصمیم به ساخت این مدرسه کرد تا در این مدرسه تمام فنون تعلیم داده شود.
امیر کبیر با اقداماتی که انجام می داد همه را دشمن خود می ساخت. امیر کبیر زمانی به صدارت رسید که دولت مبالغ زیادی قرض داشت و به گفته ی امیر فقط سیصد و چهل هزار تومان در خزانه مملکت موجود بود و به همین دلیل به حقوق سپاهیان خوب رسیدگی نمی شد امیر کبیر سخت مشغول اصلاح کارهای اشتباه دولت محمد شاه بود.
امیرکبیر پس از به روی کار آمدن، شمشیر خود را برای مبارزه با مفت خواران تیز کرد او اولین کاری که کرد این بود که از مواجب جمیع مردم کاست درباریان از کم شدن مواجب خود به شدت خشمگین شدند .امیرکبیرجهت تعدیل دربودجه ی کشور حتی از حقوق شاه هم کاست و مقدار آن را فقط پانزده هزار تومان در ماه کرد. این اقدامات ، بی شک برای او دشمن تراشی می کرد و مفت خوران که هیچ هنری جز چاپلوسی نداشتند و نمی دانستند این ها را تحمل کنند توطئه های بی شماری علیه آن بزرگ مرد آغاز کردند که نمونه ای از آن عبارت است از غوغای سربازاندر سال 1265 قمری . اما امیر که تمام هدفش برانداختن مفت خوری، تبعیض و بی اعدالتی بود از آن دشمنی ها نهراسید.
در میان دشمنان امیرکبیرهیچکس مانند مهدعلیا مادرشاه با امیر دشمن نبود او زنی بود که طالب قدرت بود او به دسیسه و توطئه پرداخت و با بدخواهان امیر، هم دست شد. مهدعلیا کوشش داشت به شاه بفهماند که امیر کبیر قصد از بین بردن او را دارد و می خواهد خود، شاه شود. ابتدا شاه به فتنه گری ها و دسیسه های مادرش توجهی نمی کرد. امیرکبیر به تدریج او را متوجه توطئه های مملکت برباده ی مهدعلیا کرد. امیر به شاه فهماند که ملاقات های مداوم وی با افراد مظنون تا چه اندازه می تواند برای سرنوشت مملکت خطرناک باشد. سرانجام شاه کسی را مامور می سازد که اندرون بنشیند و به هیچ کس اجازه ی ملاقات با مهدعلیا را ندهد. مهدعلیا نامه ای به ناصرالدین شاه می نویسد و اسرار زیادی از اقدامات امیر را فاش می اسزد.
ناصرالدین شاه از رفتار مادر خود آن چنان بی زار بود که نه تنها خود از آن دوری می کرد بلکه به هرکس که با آن بود می گفت از آن دوری کنند. مهدعلیا زنی توطئه گر و فرومایه بود که می خواست قدرت را در دست بگیرد. اما امیرکبیر توطئه هایش را برملا می سازد و او خوار و خفیفی می شود.
سرانجام نوکران استعمار و دشمنان آزادی و استقلال ایران به هدف نهایی خود یعنی برکناری امیرکبیر از صدارت رسیدند امیر می دانست که آن دشمنان ناپاک درصدد از بین بردن نظم دقیقی بودند. امیرکبیر در نامه ای که به ناصرالدین شاه می نویسد می گوید که قصد برکنارکردن آن را دارد و میل پادشاه عین رضای اوست.
نظمی که امیرکبیر با سختی برقرار کرده بود با کشته شدنش باز به هم می خورد و به تباهی می رفت سرانجام فتنه گری های دشمنان امیر به نتیجه رسید و ناصرالدین شاه به قتل امیرکبیر رضایت داد. چون اقدامات امیرکبیر موجب وحشت سودجویان و درباریان چاپلوس شده بود آنها هراس داشتند که بعد از برکناری نکند باز هم به صدارت برسد به همین دلیل سعی کردند که دستور قتل امیرکبیر را توسط ناصرالدین شاه صادر کنند.
روزی که امیر کبیر به حمام رفت حاج علی خان فراش باشی ملقب به اعتمادالسلطنه مامور به قتل امیر شد وقتی او از راه رسید خستگی نگرفت. با دو تن وارد حمام شد گماشته ی امیر که در جلوی درب حمام بود وحشت کرد اعتمادالسلطنه گفت:اگر حرکتی کنی و یا صدایی از تو درآید به حکم دولت سرخود را از دست خواهی داد.
گماشته از ترس کاملاً ساکت شد امیر را نشسته دیده و با دستوری که داشت شرط ادب به جای می آورد امیر با دیدن او گفت:کجا بودی؟ گفت: از تهران می آیم. دست در جیب کرد و کاغذی بیرون آورد امیر خواند . در آن نامه چنین نوشته شده بود:
( دستور شاه به اعتمادالسلطنه: چاکر آستان ملائک پاسبان فدوی خاص دولت ابد مدت، حاجی علی خان، پیش خدمت فراش باشی دربار سپهر اقتدار ماموریت دارید به فین کاشان رفته، میرزاتقی خان فراهانی را راخت نمایید و در انجام این ماموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستهظر بوده است. )
امیرکبیر پس از خواندن نامه از اعتمادالسلطنه پرسید: آیا می گذارید که من از حمام بیرون بیایم؟
 گفت: خیر. پرسید: آیا می گذارید وصیت خود را بنویسم؟
گفت: خیر.
 پرسید : آیا می گذارید یک یا دو کلمه به غزت الدوله پیغام داده، خداحافظی کنم؟
گفت: خیر.
 گفت: پس هر چه باید بکنی، بکن. اما لااقل خواهید گذاشت این ماموریت به طوری که من بگویم انجام بگیرد؟
 گفت : بلی. مختارید.
امیر به دلاک گفت: رگزنی به همراه داری؟
 گفت: بلی. رفت و آن را آورد و رگ های هر دو بازوی امیرکبیر را زد خون از دوستون بازوان او جریان داشت. دلاک در یک گوشه ی حمام حیران ایستاده بود و نمی دانست جلوی خون را چه وقت باید بگیرد. حاج علی خان به او گفت معطل نمان و کارش را تمام کن میرغضب دستمال ابریشمی را لوله کرده و به حلق امیر چپاند و گلوی او را فشرد تا جان داد.

 

 

امیرکبیرواقدامات او...
ما را در سایت امیرکبیرواقدامات او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Ayda eghdamateamirkabir بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 22:29